دوازدهم آبان

همچنان پول کشیکای بیمارستان رازی رو از اسفند ماه ندادن و حالم ازشون بهم میخوره ار این همه حرام خور بودن حالم بهم میخوره.

دیروز رفتیم خونه آبجی و برای استخدامش کادو بردم.آبجی بزرگه بالاخره تونست آپارتمان قبلی رو بفروشه و یه آپارتمان بهتر و بزرگتر و جای بهتر بخره.بابا رفته تهران ولی ما فقط عکسشو دیدیم.خدایا ممنونم که کمکشون کردی بتونن خونه بخرن.

صبح زود بیدار شدن خیلی خوبه ولی حتی وقتی زود بیدار میشم نمیتونم خودمو بیدار نگه دارم.دوباره ورزش،مطالعه و شکرگزاری رو شروع کردم.خدایا کمک کن بتونم ادامه بدم.تو مدتی که مرخصی بودم درس نخوندم ولی اصلا عذاب وجدان ندارم دلم میخواد یاد بگیرم خونه بودنو.م نمیذاره خانوادشو برا ناهار شام دعوت کنم و از این رفتارش بدم میاد الان ممکنه همه از چشم من ببینن.مامانش قبلا ب مامانم گفته ک من اصلا خونه اینا نمیرم.این یعنی توقع داره وقتی من هستم دعوت کنم.یه بار بدون اجازش دعوت کردم ناراحت شد وقتی اجازه میگیرم هم ک اجازه نمیده :(

میگن ذکر یاجوادالائمه ادرکنی خیلی برای حاجات خوبه.از دیروز شروع کردم برا همه جوانب زندگیم...

دوشنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۴15:25توانا
آخرین مطالب