بیست و نه تیر

این ماه بیست تومن کشیک اضافه موندم ولی انصاف نیس که پولشو شش ماه بدن.همه چی تا اون موقع دوبرابر میشه.

امروز درد داشتم و حوصلم نداشتم اما خوبه که دووم اوردم.

اهنگ قمیشی و شادمهرو برا میلاد فرستادم و چقدرخوشش اومد کاش عشقمون مثل روزای اول شه.

دلم میخواد بازم بشیم زوج خوشبخت شادی که بودیم.

فال گرفتیم با هوش مصنوعی و چقد امیدوارم کرد.برای زندگیم،برای آینده شغلیم.

این روزا بهناز همش بهم میگه خیلی زبر و زرنگم و منو امیدوار میکنه منی که همش از خودم ایراد میگیرم و میگم گیجم بهناز بهم میگه نابغه ای که کشف نشدی چقدرخوبه بودن با بهناز.باهم درس خوندن و باهم تفریح کردن برای هردومون خوبه و باعث پیشرفتمون میشه.کاش ادامه دار باشه این کارامون.

میخوام علاوه بر بانک ملی از کشاورزی هم وام بگیرم تا ماشین بخرم شاید تا عید طول بکشه ولی همین که هدف گذاشتم خوبه و ارزشمند.

قسط خونه دوماه بعد تموم میشه و شکر که یه آپارتمان خریدیم تو این وضعیت و از اجارش استفاده میکنیم.

بالاخره یه روز خوب میاد.همین حالا هم روزای خوبمونه😊

یکشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۴1:0توانا
هفدهم تیر

واقعا سی روزه ننوشتم.قبل جنگ شروع کردم به درس خوندن و خیلیم خوب درس خوندم ولی باز یه اتفاق باعث شد همه معادلاتم بهم بخوره.هرروز چک کردن اخبار باعث شد چرخه درس خوندنم بشکنه و بعد اتمام جنگ مجددا درسو با بهناز شروع کردم.

خیلی سعی میکنم تمرین سکوت کنم و انگار سختترین کار عالمه.بارها و بارها در طول روز پیش میاد که میدونم حرف زدن لازم نیس و حرف میزنم و این اصلا خوب نیس خصوصا وقتی ک به گناه منجر میشه.

دوتا چله شروع کردم.نماز صبح قضا و تمرین برای سحرخیزی که با تنظیم خواب شروع میشه.و روز دهم هستم.و ناراحت نکردن مامان و دوتا مورد قبلی که میخواستم ترک بکنم هم در مرحله انجامن.فقط یک مورد از این همه چله به بار نشسته و به طور موفق چهار چله رو پشت سر گذاشتم و تو چله پنجمش هستم.

امروز کشیک ارشد هستم و یه خرده استرس دارم.

مامان آش نذری قراره بپزه و من فردا میرم خونه.

سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴5:31توانا
آخرین مطالب