درس

دیروز درسای زیادی یاد گرفتم یه مریض مسمومیت اومده بود که تا حالا ندیده بودم و بلدم نبودم و نگو خیلی مهمم بوده و اگر یاد نمیگرفم شاید درآینده باز باهاش مواجه میشدم و فاجعه رخ میداد.مسمومیت کشنده بود ولی خداروشکر خانمه نجات پیدا کرد.البته احتمالا خودش از این نجات پیدا کردنه خوشحال نبود.مورد بعدی تعویض تراک بیمار بود.خیلی مریض اینتوبه کردم ولی تا حالا تعویض تراکئوستومی ندیده بودم که دیروز باهاش مواجه شدم.پرستارا تعویض کردن و من نگاه کردم و بنظرم اگر پیش بیاد میتونم انجام بدم چیز سختی نبود.فقط باید یه بار میدیدم.خداروشکر.

دارم میرم خونمون.آبجیم از تهران اومده و حتما میرم به دیدنش‌.دلم برا خودش و علی تنگ شده.خدایا شکرت بابت همه چی...

فک میکنم دیروز حال بدم به ماهی برمیگرده.جالبه خیلی بی عقلی کردم و امروزم ماهی خوردم و هندونه و همین که دلم درد گرفت چایی نبات خوردم و خوب شدم باید یه سری خوراکی با طبع گرم بخرم نگه دارم بیشتر تهوع و دل دردم به این مربوط میشه.

تو تاکسی بین شهری نشستم منتظرم یه مسافرم بیاد بریم.

میگن اگر با تحقیق متوجه بشی تو یه مسئله ای یه مجتهد عالم تره میشه تغییرش داد الان یکی بیاد تحقیقاتی بهم ارائه بده که آیت الله نوری همدانی عالمتر از بقیه اس تو مبحث خمس و نجاتم بده...اینا از حب مال میاد.عب نداره اگرم نشد فوقش چهل تومن خمس میدم.یادم افتاد بقیه پولم وامه و وام خمس نداره.

پنجشنبه چهارم دی ۱۴۰۴15:56توانا
آخرین مطالب