امروز رفتم برای ویزیت بیمارای پایان نامم.از هشتاد نفری که باهاشون تماس گرفتیم فقط 28 نفر قول ویزیت حضوری دادن و از همونا هم فقط نه نفر اومدن...نباید انرژی منفی بگیرم یا بدم...برای همین هم خدایا شکرت.استاد گفت بقیه داده ها رو از مطب جمع میکنیم قراره فردا پرسشنامه ها رو کپی کنم بدم به استاد تا تو مطب پر کنه.گفت میخوام تا اسفند دفاع کنی.خدایا چقد خوب میشه اگه تا اسفند جمع کنم و بعدش فقط برا بورد بخونم.
بازم با ش در مورد خاطراتش حرف زدیم،چقد دوران سختی داشتیم هردومون.بعد آهنگ گذاشتم برقصیم که روحیمون عوض شه،نسبتا تاثیر داشت...
هیچی نخوندم تقریبا...یه ساعتی ویس درسی گوش دادم البته با دقت...
م لباسامو برده بود خونه انداخته بود لباسشویی،امروز اینجا کار داشت،اومد تحویل داد و رفت.
انتخابات نظام پزشکیو پیش رو داریم و همش تبلیغ میفرستن و میذارن استوری واتساپ...پدرم دراومد.نمیدونم به کدومشون رای بدم.
فردا درمانگاه و مورنینگ باید برم.برم بخوابم.
باید در کنار درس حتما ویس های عزت نفس رو ادامه بدم.
یاد بگیر هانیه...قبل اینکه بچه دار بشی یاد بگیر درست زندگی کنی...