رازی کشیکم
ب تعهدم دقیق پایبند نموندم ولی کمترش کردم
دو مبحث درسی خوندم یعنی دومی رو هنوز تموم نکردم.دارم تموم میکنم.ورزش هم کردم درست حسابی.
میخوام بعد اتمام درسم زندگی پس از زندگی ببینم چهارشنبه شب نصف قسمت دیدم میخوام بقیشو ببینم.
م رفته سرعین،آبدرمانی مدنظرش بسته بوده برگشته...دلم براش کباب شد.اون همه راه بری برگردی...
ب یه برنامه برام فرستاده میگه نصبش کن بهم یاد بده،عزیزم عین آبجی بزرگمه،چیزایی که راحته هم میگه تو بهم یاد بده و خودش اقدام نمیکنه،اخه اپلیکیشن ساده یاد دادن نمیخواد که.ولی چون هم سن آبجیمه میگم شاید هم سن های اونا به این چیزا وارد نیستن.دلم براش تنگ شده ولی تا یکم نمیاد.
کارت بانکیمو پیدا نمیکنم.امروز متوجه شدم م برای تولدم زیاد پول خرج کرده و شرمنده شدم که خوشحالی کمی بروز دادم.از آدم بی ذوق بدم میاد ولی خیلی وقتا بی ذوق رفتار میکنم.مثلا سال 87 تولدم دوستام یه خرس گنده برام گرفتن خیلی زیاد خوشحال شدم ولی عین ماست نگاشون کردم و تشکر کردم.این اداهامو باید درست کنم.سالهای اول ازدواج انقد یه چیز الکی رو هم گنده میکردم مادرشوهرم میگفت عاشق ذوق کردنتم باعث میشی آدم دلش بخواد همش بهت کادو بده...متاسفانه عوض پیشرفت پسرفت کردم در این مورد...
اهنگ اتفاق از روزبه بمانی خیلی قشنگه برا م فرستادم...