خیلی خیلی خسته م.و به شدت دلم چایی میخواد، چایی برا خودم دم کردم و تو ماگ خوشگلم که الف برام خریده ریختم تا نوش جان کنم.این کشیک فقط دوستامو کم داره.دلم برای کشیکای دونفره با الف تنگ شده فک کنم دیگه تکرار نشه،تا بچه ش دنیا بیاد و برگرده بیمارستان،همه کشیکا رو تحویل میدیم و تک کشیکه میشیم.همه سال دوها آقا بودن و پاویون خالی خالیه.ده پونزده تا مریض دیدم ولی خیلی طول کشید،بیشتر از پنج ساعت مشغول بودم.تو یه گروهی عضو شده بودم و یه نفر جواب سوالمو داده بود و آخرش استیکر خنده گذاشته بود،نمیدونم چرا حس خوبی نمیگیرم وقتی کسی که منو نمیشناسه از شکلک خنده استفاده میکنه،فک میکنم داره مسخره میکنه البته که نباید برام مهم باشه چون من چیزی نگفتم که مایه تمسخر باشه.کلا تو چت چون منظور دقیق آدما رو متوجه نمیشیم زیاد دچار سوتفاهم میشم.