سه شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ - 23:49 - توانا -
پنج ماه از اخرین پستی که گذاشتم میگذره
نمیدونم چرا اینجوری میشه چرا همه چی درهم برهم شده مثل آدمای خرافاتی یه هفته پیش فالمو گرفتن و یه چیزایی گفتن ک از تعجب شاخ درآوردم داره یکی یکی به واقعیت تبدیل میشه از یه طرف خوشحالم چون در مورد آینده خوب گفت از یه طرف نگرانم چون در مورد اطرافیانم یه چیزایی گفت ک خوب نیس باورش.
هنوزم بی نظمیام سرجاشه و تازه بی نظم تر از قبلم شدم.روتینای صبح و کتابخونی و ورزش و زبانم کلا کنسل شده.به بیمارستانمم به زور میرسم.
ولی از اینکه مامانم بار اخری ک دیدم گفت روحیه ت خوب شده و خوشحال شد دوز داروهامو کم کردم بهم دلگرمی میده.
کاش با همسرم مثل قبل میشدیم