۲۴ شهریور

چرا هیشکی درکم نمیکنه.تا میام با همسرم حرف بزنم میگه مقاوم باش.مگه یه زن چقد میتونه مقاوم باشه.درس سخته کار سخته کشیک سخته قطع ارتباط خانوادم و همسرم باهم سخته...دخالت های مامان...هم سوئیتی بی ادب و بی شخصیتم...همه اینا خیلی خیلی سختن.

چرا شوهرم درکم نمیکنه.چرا نمیدونه فقط میخوام به حرفام گوش کنه بدون پیدا کردن راه حل.

اول شهریور ۱۴۰۳

امروز چیا یاد گرفتم از زندگی:

برای بار اول که نه برای چندمین بار...فقط فرقش اینه که امروز خواستم به دیده ها و شنیده هام دقت کنم.

امروز تو قضیه چیف رزیدنت فهمیدم آدما ممکنه مهلک ترین ضربات رو از دوستای صمیمیشون بخورن.

امروز فهمیدم نباید به هیچکس هیچ پیامی در بدگویی از دیگری بدم و یا پیش کسی بدگویی دیگری رو بکنم.علاوه بر اینکه زشته،متوجه شدم ممکنه صدام ضبط بشه یا پیامم برای دیگران خونده بشه.

امروز یاداوری شد برام اگر در نبرد حق و باطل سکوت کنی یعنی طرف باطل رو گرفتی.

امروز باز شعر و نثر سعدی رو خوندم ک نباید از مشکلات مالی ب کسی بگم چون درد دو تا میشه یکی نقصان سرمایه و دیگری شماتت همسایه.

امروز فهمیدم حتی صمیمی ترین دوستام نمیتونن مشاور خوبی برام باشن و فهمیدم نه تنها جلوی خانوادم بلکه جلوی دوستام حتی در غیاب همسرم باید بهش اقتدار ببخشم.و کسی نفهمه اگر بهم پول نمیده یا هرچیز دیگه ک واقعا به دیگران مربوط نیست.

زندگی سخته و همین سخت بودن باعث میشه اگه خوب باشی ارزشمند شناخته بشی...حداقل درون خودت به خودت افتخار میکنی.پس زندگی رو طوری پیش ببر که شایسته اونی