شال زرشکی که امروز خریدم تنها خرید من برای عید امساله و واقعا عاشقش شدم

چقد از زرشکی غافل بودم من،خوشرنگترین شالیه که تو عمرم داشتم

چقد قدم زدن تو خیابونای این شهرو دوس دارم...چقد این شهر برام عزیز و دوس داشتنیه...چه خوبه که تو شهری که آرزوم بود هستم و دارم برای آیندم تلاش میکنم...کاش بتونم باز هدف مقدس نوجوونیمو داشته باشم کاش بتونم خلوصمو بیشتر کنم و کاش بیشتر و بهتر بتونم با بیمارام ارتباط برقرار کنم

خدایا خودمو ذهنمو جسممو روحمو قلبمو و کار و شغل و آیندمو به تو میسپرم.خودت درستش کن

باورم نمیشه حدود پنج ماهه که ننوشتم.بلاگفا از سال نود و دو شده محل دفن خیلی از آرزوها و شاید محل شکوفایی احساساتی که تو دنیای واقعی بروزشون سختتره،بلاگفا برام همیشه بهترین دوستا رو انتخاب کرده و زندگی تو این فضا برام گاهی خیلی جذابتر از دنیای آدمای واقعی اطرافمه.نزدیکترین آدم اطرافم الان(از نظر فاصله مکانی) هم سوئیتیمه.سوئیتمون تو خوابگاه دو اتاق داره که خانم ایکس به تنهایی یه اتاقو صاحب شده و ما چهارنفر اتاق دومو.یک ماهی میشه باهاش دعوای بدی کردیم و حرفی بینمون رد و بدل نمیشه،وقتی امروز درو وا کرد،توقع نداشتم ببینمش بعد سه هفته و شاید بیشتر تو چشاش نگاه کردم داشت زبونم میچرخید که سلام بدم ولی لال شدم،ارتباطی که قطع شده رو لزومی نداره مجدد وصلش کنم.حرفاش و کاراش آزارم داد،هممونو آزار داد و الان بی تفاوتی نسبت بهش عاقلانه ترین کار ممکنه.خداروشکر که تونستم بی تفاوت رد بشم و به کارام برسم.دیشب تو کشیک و شایدم یه وقت دیگه بود که چنتا آهنگ دانلود کردم و توش آهنگ صبحت بخیر آقای من از حامد زمانی هم بود...چقدر خاطره برام زنده شد...هانیه چندسال پیش.یادم نمیومد کی و کجا امام زمان از زندگیم رفت.یادم نیس کدوم جمعه بود که دیگه غروبش با روزای دیگه برام فرقی نداشت هرچی که بوده و هست من دیشب یادم افتاد کجام.یادم افتاد دنیا و زندگی و خدا و دین و ایمان و آقا و جمعه ها و. .. ...صبح امروز از دلنشین ترین صبحای عمرم بود بعد نماز دست به سینه به امامم سلام دادم و حرف زدم و اشک ریختم و دعا کردم.باورم نمیشه که با این همه بد شدن خدا عاشقانه تر از همیشه نگاهم کرد و مولام رساتر از همیشه صدام زد...

خدایا لحظه لحظه امروزو شکر...حتی اشک هایی که برای یلدا ریختم...تک تک لحظه های امروز پر از لذت بود برام و من انگار از نو به دنیا اومدم و با تک تک سلولهام زندگی رو بغل میکنم