به طور جدی به میم هشدار دادم دیگه بهم پیام نده.نمیدونم شیطان بقیه آدما رو هم به اندازه من وسوسه میکنه یا فقط به من انقد گیر داده خصوصا وقتی زندگیم با شوهرم داره خوب میشه یه چیزایی میاره جلو چشمم که باعث میشه به طلاق فکر کنم و این خیلی آزاردهنده اس.واقعا از پرحرفیم خسته شدم.باعث میشه هیچ حریم خصوصی واسه خودم و زندگیم باقی نذارم و علیرغم این تنفر از پرحرفی باز ادامه میدمش.هزارتا گروه هزارتا ویس و کلیپ و دوره دارم و میدونم چقد مضره زیاد حرف زدن ولی انگار با خون و پوست و استخونم آمیخته شده.چله ناراحت نکردن مامان که اولین چله از مجموعه ی احترام به والدین بود تموم شد اما حقیقت اینه شاید مجموعا ده روزم تو این چله کنار مامان نبودم و ما بیشتر وقتی حضوری باهم هستیم این مشکل پیش میاد ولی به هرحال پشت تلفن هم سعی میکردم این اتفاقه نیفته و حضوری هم دقتمو بیشتر کردم هرچند تعدادش کم بود ولی خب موفقیت کوچیک هم بهتر از هیچیه.
پس فردا امتحان دارم و حسرت میخورم که کاش آماده تر از الان بودم