دیروز رفتم مشاوره و با خودم گفتم حتما این روند رو به طور هفتگی ادامه میدم می‌خوام بخشهای مهم حرفاشو بنویسم تا یادم بمونه و بهش عمل کنم 

باید سعی کنیم هردومون به حقوق و وظایفمون آگاه باشیم اگه بخوایم صرفا بخاطر حق یا وظیفه کاری رو انجام بدیم به خوشبختی نمی‌رسیم اما با آگاه شدن از حقوق خودمون و شریک زندگیمون قبل از رفتن زیر یه سقف میتونیم خیلی مسائل رو برای خودمون حل کنیم.این حق همسره که از شریک زندگیش بخواد رازهای زندگیشو حفظ کنه.شاید اینو اگه از قبل میدونستم و تحت تاثیر حرفای اطرافیان یا لجبازی سفره دلمو پیش کسی باز نمی‌کردم الان حس و حال بهتری داشتم هرچند جلوی ضررو هروقت بگیریم منفعته.

نکته دوم کنترل عصبانیت و پرخاشگریمه.باید با کنترل تنفسم سعی کنم از اون هیجانی که گاها بهم دست میده گذر کنم و بتونم منطقی فکر کنم و در لحظه تصمیم نگیرم و شاید اینجوری جلوی خیلی از پرخاشگریام گرفته بشه و بعبارتی کظم غیظ کنم.

توصیه سوم مشاورم این بود که باتوجه به سوادم و شانی که برای خودم قائلم به این باور برسم که به خاطر اینکه تو این خانواده به دنیا اومدم و ژن و محیط زندگی باعث ایجاد این شخصیت در من شده نمیتونم تسلیم شخصیت فعلیم شم و این اصلا قابل توجیه نیست که تلاشی برای تغییر نکنم.من یه انسان بالغم هم از لحاظ جسمی و هم روانی.من یه انسان باسوادم.من تو اجتماع هستم من اهل مطالعه هستم پس قطعا همه اینها می‌تونه کمکم کنه که تغییر کنم و روز به روز بهتر شم.من نباید تسلیم شخصیتی بشم که بخاطر ژنتیکم،تربیت نادرست،محیط اشتباه،دوستای اشتباه و حتی تصمیمای اشتباه خودم تا الان بوجود اومده من باید خودمو بکوبم و از نو بسازم.آدمی که همیشه آرزوشو داشتم باشم پر از حسای خوب و مثبت.