دیروز پست گذاشتم ولی سریع ثبت موقتش کردم.چون پر از موج منفی بود.ولی حالا فقط این جمله رو مینویسم راجع بهش...همکلاسی خواهرم خودکشی کرده و من پر از سوال بی جوابم و پر از حس ها و انرژی های منفی و نمیدونم چطور ترسی رو که دو روزه تو وجودمه از بین ببرم.خدایا به خانوادش صبر بده و خودت ببخشش.
استاد راهنمام به سوالی که راجع به ایراد داور ازش پرسیدم جواب نمیده و هروقت میپرسم کی بیام میگه فردا و فردا باز همون حرفو تکرار میکنه.من فقط تا یک ماه دیگه فرصت دارم تو طرح ثبت نام کنم.
کسی که تو نوشتن پایان نامه کمکم کرده ایراد داور رو قبول نمیکنه و میگه ایشون سواد پژوهشی ندارن و چیزی که ما نوشتیم درسته و الان نمیدونم باز چی برام پیش بیاد.تا کی قراره این دفاع از پایان نامه عقب بیفته.
وقتی از خواهرم راهنمایی میخوام که برای اینکه داورا بفهمن عجله دارم و زود بخونن و جوابمو بدن چیکار کنم مشکلات شخصیتیمو بهم یادآوری میکنه اینکه من خجالتی ام،اینکه من آروم کارامو پیش میبرم و اینکه بیشتر این اتفاقا تقصیر خودم بوده.چون من وقتی کسی تو اتاق اساتید هس منتظر می مونم بیاد بیرون بعد برم خواهرم فکر میکنه اینا دلیل عقب افتادنم هس.
دیروز سعی میکردم به حس بدی که از خودکشی آ بهم دست داده بود رها بشم و تا شب خوب بودم ولی چنتا کار مهم دیروز موند و انجامشون ندادم.انقد تو اینستا گشتم و گشتم که بالاخره خوابم برد و نماز صبحمم قضا شد.و شبا خواب منقطع دارم و چندبار بیدار میشم و خوابام یادم نمی مونه.
چقد خوبه که اینجا رو دارم که بنویسم و این حس های مبهم و گاهی تلخ و گاهی شیرین رو به اشتراک بذارم و سبک شم.
خدای مهربونم کمکم کن پیمانی را که در طوفان با تو بستم در آرامش فراموش نکنم❤
میخوام از جام بلند شم و ادامه پروژه ی خوب شدن رو برم.من کم نمیارم من با وجود تمام سرزنش ها کم نمیارم.من با وجود تمام اتفاقاتی تلخی که تو دنیای اطرافم میفته کم نمیارم.من جسم نیستم که خسته شم من روح بزرگی هستم که با کمی استراحت انرژیمو بازیابی میکنم.من "هستم" و میتونم که خوبترین بشم.
الهی به امید تو❤