40
قبلنا به یه سایتی سرمیزدم اسمش داداش رضا بود.توبه کرده بود و قبلش نماز خوندن بلد نبود یا مثلا تو زندگی پس از زندگی خانمه میگفت بلد نبوده نماز بخونه و حدودا سی ساله بوده که یاد میگیره.یا یادمه تو خوابگاه که بودیم پنجشنبه ها میبردنمون دعای کمیل،یه بار یکی از همکلاسیام وضو که میگرفت اول دست چپشو شست و بعد راستو و من نتونستم بگم.تعجب میکردم که چرا بلد نیستن.تو جایی که تو همه مدرسه ها حداقل یه بار وضو و نماز آموزش داده شده چرا نباید بلد باشی تا اینکه دقت کردم دیدم اکثرمون و از جمله خودم هرروز کارایی رو تکرار میکنیم که میدونیم اشتباهه یا کلی کار هس که میتونیم انجام بدیم و نمیدیم یا تا به حال تجربه انجامش رو نداشتیم.یادمه قبلنا تو تلویزیون دعای سحر رو که میخوند حال و هوای بهتری داشتم،سالهاست اون حال به سراغم نیومده بود هشت نه سالیه که ماه رمضونا هم مثل سایر زمانها اون قشنگیش رو تو چشمم از دست داده بود ولی فاصله بین خوردن سحری و اذان امروز رو گذاشتم برای خوندن دعای سحر و حالم خوب شد.این اولین بار بود که خودم دعای سحر رو خوندم.
بچه که بودم بعد هر نماز مینشستم سر سجاده،حداقل روزی یه بار.شروع میکردم به دعا برای عموی خودم و پسرعمه بابام که شهیدن.برای اموات.برای شفای بیمارا،برای کسایی که بچه دار نمیشن،برای مامان باباهایی که دعوا میکنن،برای سلامتی همه،برای خوشبختی آدما،برای ازدواج مجردا،برای خونه دار شدن آدما،برای رفع مشکل بدهکارا،برای فقرا،برای بیکارا،و و و ...و این روزا بعد مدتهاست که دارم به زبون خودم دعا میکنم برای همه.خیلی وقت بود دعاهام موقع مشکلات خودم بود.موقع امتحانام یا یه مسئله اختصاصی که برای خودم پیش میومد.قبلش یادم نیس ولی از سال نود و دو به این ور شبهای قدرم به بطالت میگذره شاید واس همینه که گیر افتاده تو زندگیم که در عین اینکه دیگران آرزوی زندگی منو دارن خودم از خودم رضایت ندارم.شاید علت تموم ناراحتیام اینه که تقدیر خوب نخواستم.خوب و به موقع توبه نکردم.شبای قدر رو از دست دادم.امسالم مثل چندسال گذشته نتونستم نهایت استفاده رو ببرم.یه شبش که جای شلوغی کشیک بودم.یه شبش که به بحث با میم سپری شد و یه شب بیشتر به حرف زدن با میم.شاید فقط همون یکبار جوشن کبیر خوندنم با دعاهایی که به زبون خودم برای خودم و همه کسایی که میشناختم کردم تنها توشه من از شبای قدر امسال بود.اسم تک تکتون رو آوردم با اشاره به اسمی که شمارو باهاش میشناسم. امیدوارم دعاهای همتون قبول شده باشه.
تیکه های کتاب رو که رها تو کانالش میذاره دوس دارم.از همین جا تشکر میکنم ازت🌺در مورد کمال گرایی نوشته بود.که برای شاد بودن یه کف و یه سقفی هس.اگر کف رو داری باید شاد باشی.من کف رو دارم و باید شاد باشم.زندگی من تو حدفاصل بین کف و سقف شادی قرار گرفته.هرچند تو کارم عالی نباشم ولی حداقل یه کار و منبع درآمدی هس.هرچند ورزشکار و پرانرژی نباشم ولی حداقل سالمم.اینکه من احساس خوشبختی نکنم خنده داره مثلا همه خندشون میگیره اگه دلیل خوشبخت نبودن کسی این باشه که بگه من نمیتونم کتاب زیاد بخونم پس بدبختم یا من چون نمیتونم هرروز ورزش کنم بدبختم و شاد نیستم.این افکارو دور بریز و کمال گراییت رو درمان کن.
چنتا کتاب رو به صورت موازی میخونم.تو کتابراه.و کتابی که میم برام خریده بود.شفای درون.حرفا قشنگن به شرطی که عمل کنم.
امروز عصر و شب شیفتم.خدایا شیفت خوبی باشه و خوب و موثر عمل کنم خدای مهربونم تنهامون نذار❤️