اردیبهشت تموم شد.من نشستم و بررسیش کردم.اردیبهشت با تموم قشنگیاش بیشتر واسم ناراحتی و غم و ناامیدی داشت امسال.من دوساله بیشتر از همیشه عاشق اردیبهشتم چون میم اردیبهشت اومد خواستگاریم و بعد هفت سال که تصور میکردم عاشقمه تصورم به یقین تبدیل شد.ما خیلی زود جواب مثبت دادیم و بیست و شش اردیبهشت نامزد شدیم.سالگرد عقدمون هفده خرداده.
امسال ولی یه جوری بود.هشتگ من یه رزیدنتم و ناامیدی از خوندن مطالبی در این خصوص و درس نخوندنام و عدم موفقیت تو چالش ماهانه شاد بودن.ولی من این ماه تلاش های هرچند کوچیکی داشتم.سه تا کتاب ناقص خونده شده رو تموم کردم.تو منحصر به فردی،بربادرفته و بهشت فراموش شده.برنامه هامو دقیقتر نوشتم.تصمیم گرفتم پس انداز کردن رو به طور جدی شروع کنم.سریال دیدم و تایم بیشتری رو با خانواده گذروندم.سر کشیکا کمتر غر زدم و سعی کردم تسلیم برنامه ای که نوشتن بشم.سه چهار جای خوب و قشنگ از طبیعت روستاهای اطراف شهرمونو دیدم و سعی کردم بیشتر به صدای طبیعت گوش بدم و از قشنگیاش لذت ببرم.
در کل بررسی کردن این ماه بهم نشون داد تو هر چیزی هرچقدم تاریک میشه یه نقطه روشن پیدا کرد.نقطه ای که شاید باعث بشه آینده روشن تر بشه.