خدا رو شکر که امروز پر از حس مثبتم ولی دیروز اینطور نبودم.رفتم پیش مشاور و حرفاشو بازم مینویسم و البته قبلیا رو هم باید مرور کنم.
گفتم که دوجلسه اول خیلی خوب شده بودم و مجددا یه هفته اس که دارم از مسیر خودسازی منحرف میشم، گفت تو تا الان همش درس خوندی و مهارت زندگی با همسرت و کلا مهارتهای زندگیت نسبت به هم سن و سالات ک به اندازه تو درگیر درس نبودن کمتره.گفت این طبیعیه و نباید خودتو سرزنش کنی.گفت همونطور که برای یادگیری مهارتی مثل شنا حتی بصورت ابتدایی و مقدماتی چندماه زمان لازم هس برای مهارت زندگی فقط یه بخشش رو بخوای یاد بگیری کلی زمان میخواد و اصلا دلسرد نشو.گفت همین که نامزدت پا به پای تو اومده مشاوه نشونه ی خوبیه.بعضیا هستن حتی این چیزا رو چرت و پرت میدونن و نه تنها خودشون همکاری نمیکنن بلکه نمیذارن خانوم هم بره.
گفت از قانون ۵ثانیه استفاده کن( کلیپشو همین چندروز پیش دیدم )گفت تنفستو کنترل کن سعی کن از قسمت ناخوداگاه و قسمتهای عادتهای مغزت بیرون بیای و تو پنج ثانیه با کنترل تنفست و شل کردن عضلاتت قسمت منطق مغزتو فعال کنی و عکس العمل مناسب رو نشون بدی.
گفت باید هرچقدرم زمین خوردی بلند شی و تلاش کنی.زندگی کردن آسون نیس و خوب زندگی کردن سختتره به خصوص با خانواده و محیطی که تو توش بزرگ شدی و باتاثیرپذیری از اونها شکل گرفتی.بااینکه سخته اما قطعا میتونی با مداومت به نتیجه برسی.
گفت از قانون ساندویچ استفاده کن.وقتی به همسرت میخوای چیز بدی رو که ازش حس خوبی نمیگیره بگی یا مثلا یه انتقاد اول ازش تعریف کن وسطش حرف اصلیتو بگو و مجددا آخرش با تعریف و تمجید و تشکر و این چیزا تمومش کن که حس بدی نگیره و بتونه اون انتقاد رو بپذیره.
گفت به ذهنت کلک بزن.با آروم کردن تنفس ببین تو قانون abc کدوم b میتونه بهترین حس رو بهت بده یا بهتره بگم کدوم b منطقی تره و بیشتر با عقل جوردرمیاد...با اون b میتونی c رو تغییر بدی.
اعتراف کردم که اینو خوب رعایت نمیکردم و ازم خواست این بار بیشتر تمرین کنم.
خدای خوب و مهربونم،عزیزترینم کمکم کن.