دیشب که میخوابیدم با خودم گفتم کاش صبح زود بیدار بشم ولی نشد.همش خواب دفاع رو میدیدم،نمیدونم چرا انقدر استرس دارم.استادا نیومده بودن برگه هام گم شده بود.و کل خوابم همش دفاع و دوندگی برای پیدا کردن برگه هام و زنگ زدن به استادا بود.دیر بیدار شدم و تاالان تقریبا هیچ کاری انجام ندادم.یه نفر به اسم s که شمارش معلوم نیس تو تلگرام برام نوشته سلام.منم اول جواب سلام دادم گفتم شاید آشناست.بعد دیدم هنوز آنلاین نشده سلام رو پاک کردم.یوزرنیمم رو هم پاک کردم چون مشابه یوزر اینستام بود و میگم شاید نتونسته دایرکت پیام بده اینجا پیام داده و اگه آشنا بود سلام خالی نمیفرستاد یا اینکه خودش رو معرفی میکرد.نمیدونم بعضی وقتا از رفتار بعضیا رنجیده میشم.مثلا یکی از فامیلای نزدیکمون که پسر جوونی هست تو اینستا گفته میتونم ازت سوال پزشکی بپرسم میخوام ببینم درسته یا نه.منم گفتم بپرس اولشم گفت ببخشیدا اینو میفرستم بعد یه عکس نامناسب فرستاده ک ببین نوشته زیرش از نظر پزشکی درسته یا نه.منم خودمو زدم ب اون راه و بطور علمی جوابش رو دادم.بعد همین آدم به قول آبجیم نماز میخونه و ادای آدم مومن ها رو درمیاره بعد میاد به یه دختر یا زن متاهل به بهانه پزشک بودن یه مسئله جنسی رو در قالب سوال پزشکی میپرسه.بعد من حتی تو بخش اورولوژی ک بودم اگه بیمار راحت بود و معذب نمیشد خودم اذیت نمیشدم که بالاخره این رشته رو انتخاب کردم ولی اینکه طرف انقدر پست باشه بیاد یه سوال جنسی بی شرمانه بپرسه واقعا حرصمو درمیاره.پیجم که عمومیه استوریم رو یه نفر دیده یعنی کلا استوریامو دنبال میکنه بااینکه فالورم نیست و یه اسم مستعاری داره که یه نفر که قبلا منو میخواست اون اسم مستعار رو همش رو خودش میذاشت تو کامنت گذاشتن و... .بعد من میگم این s نکنه همون باشه.بعد باتوجه به این تصورم پیامش رو پاک کردم و جوابشو ندادم.هرکی میخواد باشه.دیگه نمیخوام بخاطر اینکه شاید یکی از دستم ناراحت بشه آرامش خودمو بهم بزنم.یه نفرم بود میومد زیر پستام شعر میذاشت شعرم مثلا مرتبط با پستم.بعدم مینوشت تقدیم ب بهترین خانم دکتر دنیا.من اینو به میم گفتم بعدم به خودش پیام دادم اقای فلانی لطفا شعر ننویس برای کسی سوتفاهم پیش نیاد البته ایشون آشنا نبودن.غریبه بود و میشد اینو نوشت ولی خب ب آشنا آدم چطور بگه این حرفو نزن.اینا ذهنم رو مشغول کرده بود گفتم بنویسم یکم خالی بشم.پایان نامه هم نمیدونم استرسم در این حد طبیعیه یا نه.من کلا آدم استرسی نیستم.ولی اگه استرس داشته باشم معمولا استرسم مانع کار کردنم میشه و استرس منفیه و جنبه مثبت معمولا نداره ولی خب الان میخوام برای خودم بنویسم تو یه برگه که مثلا چیا باید در شروع بگم اخرش رو چطور تموم کنم.دو دور پایان نامه رو بخونم و سه فصلش رو تقریبا حفظ باشم که سوال پرسیدن بتونم جواب بدم و کلا سعی کنم به جای ترس داشتن پیش بینی کنم چه اتفاقاتی قراره بیفته.من یه مشکلی که دارم اینه که فقط یه بار دفاع دیدم.اونم دفاع دخترخالم تو دانشگاه دیگه.تو دانشگاه خودمون یه بارم دفاع کسی نرفتم.پارسال که به بهونه درس خوندن نمیرفتم دانشگاه.کلا فقط دفاع پروپوزال خودم یادمه که بالاخره خیلی آسونتر از این بود.نمیدونم چطور حالم رو خوب نگه دارم.میدونم دو روز بعد تموم میشه و نفس راحتی میکشم ولی این باعث نمیشه بتونم دو روز حالمو خوب نگه دارم.